مفهوم خودکارآمدی
مفهوم خودکارآمدی تاریخچه نسبتاً کوتاهی داردکه با فعالیتهای بندورا ( 1977 ) آغاز میگردد. وی در نوشتهای تحت عنوان« به سوی یکپارچهکردن تئوریهای تغییرات رفتار» به این موضوع اشاره کرد. (پاجریس[1] ، 1996 ، بندورا ،1986 )، خودکارآمدی یعنی قضاوتهای افراد در مورد تواناییهای خود بندورا 1986) که این باورهای افراد نسبت به توانایی هایشان روی تلاش و پشتکار آنها اثر میگذارد.
به عبارتی خودکارآمدی عبارتست از باور فرد، در این خصوص که توانایی انجام تکالیف را دارد یا خیر ( میلن ، شیرن ، اوریل ، 2000 ص 101 )[2] خودکارآمدی با توجه به احساس تفکر و عمل انسانها متفاوت است. (بندورا 1997 ). خودکارآمدی عموما در حوزه اختصاصی[3] در نظرگرفته میشود ، بدین معنا فرد میتواند خود باوری نسبتاً محکمی در حیطهها و دامنههای مختلف یا موقعیتهای عملکردی خاصی داشته باشد. اما برخی از محققین یک مفهوم عمومی از خودکارآمدی متصور شدهاند. این مفهوم به اعتماد کلی فرد به توانایی گذر از دامنه وسیعی از خواستها یا موقعیتهای جدید برمیگردد. خودکارآمدی عمومی بر پایه و اساس روشن شدن لیاقت و قابلیت فرد، برای کنارآمدن موثر با بسیاری از موقعیتهای تنشزا میباشد. (شوارزوشولز ، 2000 )[4] .
به اعتقاد بندورا (2001 ) خودکارآمدی مفهومی است که بواسطه آن تجربیات ، توانایی و تفکر افراد در یک مسیر ادغام میشود. خودکارآمدی و سایر نگرشهای انتظاری بطور مشترک دارای این واقعیت هستند که تمامی آنها، باورهایی در خصوص درک توانایی فردی است ، اما تفاوت آنها با خودکارآمدی در آن است که خودکارآمدی ادراک قابلیتهای فردی به منظور دستیابی به عملکردها و نتایج موقعیت دیگر از پیش تعیین شده میباشد ، بنابراین خودکارآمدی از بابت باورهای انتظاری متفاوت است. ( پاجریس ، 1996).
پولر و همکاران ( 2002 ) بیان میکنند که خودکارآمدی یا ادراک خودکارآمدی در برگیرنده احساس خوشاینده فرد در انجام تکالیف است که بطور فراگیری با انگیزش و انجام موفقیتآمیز تکالیف در تمامی انسانها مرتبط است.
خودکارآمدی یک توانایی است که در آن خود مهارتهای رفتاری ، عاطفی ، اجتماعی ، و شناختی باید سازماندهی شده و برای اهداف بی شمار بطور موثر هماهنگ شوند بین داشتن زیر مهارتها و توانایی ترکیب آنها برای انجام عملی در شرایط دشوار تفاوت آشکار ، وجود دارد. دوم حتی با وجودی که کاملاً میدانند چه کارکنند و مهارتهای لازم برای انجام آن کار را دارند ، به نحو احسن در انجام کارها موفق میشوند. کارآمدی شخص، جریانهای عاطفی، هیجانی و شناختی – که انتقال دانش و تواناییها را با عمل ماهرانه تحت نفوذ دارند را فعال میسازد.